نویسنده: دکتر شکوفه موسوی




 

یکی از لطیفه هایی که بسیار در کار من به من کمک می کند، داستان دیگ ملانصرالدین است.
داستان از این قرار است:
ملانصرالدین دیگ بزرگی از همسایه ای قرض می گیرد و موقع پس دادن، دیگ کوچکی در آن می گذارد و در جواب تعجب صاحب دیگ می گوید: زمانی که دیگ شما در خانه ی ما بود وضع حمل کرد و این هم بچه اش. صاحب دیگ از ساده لوحی ملانصرالدین خوشش می آید و دفعه ی بعد هم با کمال میل دیگش را به او قرض می دهد. این ماجرا چند بار تکرار می شود تا یک بار مدت ها از قرض گرفتن دیگ می گذرد ولی ملا امانت را پس نمی دهد و به صاحب دیگ می گوید: دیگ شما سر زا رفت و مرحوم شد. صاحب دیگ می گوید مرد حسابی، مگر دیگ هم سر زا می رود؟ ملا می گوید دیگی که وضع حمل می کند، سر زا هم می رود!
من از استدلال این لطیفه شگفت زده می شوم و اغلب از آن استفاده می کنم. هر وقت شما از روش یا طرز فکری به غلط استفاده کنید، ممکن است در کوتاه مدت فایده های کوچکی ببرید، اما در نهایت به ضرر خودتان تمام می شود.
نباید کسب امتیازات تحصیلی را تنها ارزش بپنداریم و آن را در ذهن فرزندان خود جا بیندازیم و آن ها را درگیر رقابت های سخت کنیم. رقابت هایی که باعث می شود او نه از زندگی خودش چیزی دریابد نه از هدفی که دارد چیزی بداند و نه رابطه ی خوبی با مدرسه و هم کلاسی هایش برقرار کند، اگر آن امتیازات را کسب نکرد چیزی برای گفتن به او داریم؟ آیا مقابله با ناکامی را یادش داده ایم؟ آیا به او گفته ایم چه اهدافی را در نظر بگیرد و چگونه به آن ها برسد؟ چگونه در هر مرحله خود را ارزیابی کند؟ حتی اگر به آن امتیازات هم دست پیدا کرد آیا واقعاً موفق است؟ کارنامه ای که در آن فقط نمرات درخشان باشد، و ظرفیت های دانش آموز در آن لحاظ نشده باشد چه ارزشی دارد؟
رفتاری متعادل است که در آن به تمام ابعاد زندگی فرزند دانش آموزمان اهمیت داده شود اهمیتی صادقانه و نه شعارهای ظاهری. یعنی همه ی زمینه ها را در نظر بگیریم و در همه ی جهات سعی کنیم به رشد او کمک کنیم. در زمینه هایی مثل کنترل خود، افزایش مهارت ها، میل به تلاش برای کسب دستاوردها، سرگرم شدن، لذت بردن، رابطه برقرار کردن و... باید بدانیم در هر مقطع تحصیلی چه انتظاری از او می رود. دانش آموز چه نقطه نظری راجع به این مسئولیت ها دارد؟ توانایی او چه قدر است؟ علائق او کدام است؟ و بهترین کمک ها را به او بکنیم. در بسیاری از موارد والدین غیر از تنبیه، تشویق یا مقایسه کردن با دیگران از روش دیگری استفاده نمی کنند. یعنی روش های دیگر را بلد نیستند تا به کار ببرند. روش هایی که به فرزدنشان، قدم به قدم کمک می کند. روش هایی مثل حفظ توجه و تمرکز، مدیریت زمان، هدف گذاری، برنامه ریزی، کنترل استرس و توانایی انطباق با شرایط و کنترل تفکر و احساس. بنابراین آن چه می ماند، رفتارهایی غیر قابل پیش بینی از سوی والدین است که بیشتر به روحیه و موقعیت خودشان بستگی دارد و نه روحیه و نیاز فرزندشان. آن ها گاه مشکل فرزندشان را فراموش می کنند. گاه وعده های بسیار طلایی می دهند. مثلاً می گویند: « برایت رایانه می خرم، اگر دانشگاه قبول شوی برایت ماشین می خرم.» یا از تنبیه های انفجاری استفاده و گاه آن ها را تهدید می کنند یا آینده ای تاریک را برایشان پیش بینی می کنند: « تو آخرش هیچی نمی شی. بدبخت می شی.» به مقایسه ی آن ها با دیگران می پردازند: « مریم رو ببین که چه طور درس می خونه! علی رو ببین چه نمره هایی می آره!» همه ی این روش ها با همه ی تفاوت های شان یک نقطه ی مشترک دارند، و آن این است که موفقیت آمیز نیستند. اگر والدین به مهارت های مربوط به کمک به فرزندان خود مسلط نباشند، لازم است از مشاورین مدرسه یا متخصصین مراکز دولتی و خصوصی کمک بگیرند.
رفتار متعادل والدین یعنی توجه به همه ی جوانب زندگی فرزندشان. توجه به توانایی های او، تشویق تلاش های او و استفاده کردن از روش های درست کمک به او و در صورت لزوم کمک گرفتن از خدمات تخصصی.
منبع مقاله :
موسوی، شکوفه؛ (1386) موفقیت تحصیلی: نقش والدین در تحصیل فرزندان، تهران: نشر قطره، چاپ پنجم